تاریخ انتشار : 1402/10/17
دنياي اقتصاد : توليد بدون کارخانه يا در معناي عام آن، برونسپاري توليد، يک استراتژي در فرآيند کسبوکار است که از طريق آن بخشي از فرآيند توليد از طريق برونسپاري به شريک تجاري واگذار ميشود که اين استراتژي امکان تنوعبخشي به توليد و تکميل سبد محصولات توليدي با استفاده از ظرفيت ساير واحدهاي توليدي، بدون تاسيس کارخانه را فراهم ميآورد. يکي از ضرورتهاي توليد در فضاي تعاملي توليد بدون کارخانه، انتخاب اجزاي زنجيره و نوع همکاري استراتژيک توليدکننده نهايي با اجزاي سيستم است که مديريت اين تعاملات نيازمند يک الگوي شبکهاي شامل ارتباطات زنجيرهاي طراحي، توليد، ساخت و فروش و همچنين وجود استراتژي حمايتي از شبکه از سوي بنگاه اصلي است. ارزش بازار جهاني برونسپاري فرآيند کسبوکار در جهان از سوي موسسه ديلويت براي سال ٢٠٢٣ حدود ٣٥٠ميليارد دلار پيشبيني شده است و برآورد ميشود تا سال ٢٠٢٧، به ٤٥٠ميليارد دلار برسد که نشاندهنده نرخ رشد سالانه مرکب ۴۸.۶درصد بين سالهاي ٢٠٢٣ و ٢٠٢٧ است.
مديريت زنجيره تامين يکي از فرآيندهاي مهم قابل برونسپاري در هر کسبوکاري است که طي آن فرآيندها و جريانات ساخت محصولات کنترل ميشود. معاونت بررسيهاي اقتصادي اتاق تهران در گزارشي ضمن بررسي مزاياي مختلف اين استراتژي به چالشها و همچنين ضرورتهاي اتخاذ چنين رويکردي اشاره کرده و با بهرهگيري از دستاوردهاي آخرين گزارشهاي جهاني در اين خصوص، مدل اين کسبوکارها را مورد بررسي قرار داده است.
توليد بدون کارخانه (Factory less manufacture) بهعنوان يک استراتژي کسبوکار، بر پايه برونسپاري بخشي از فرآيند توليد است که با هدف بهرهمندي از ظرفيتهاي توليد موجود براي دستيابي به مزيتهاي رقابتي اتخاذ ميشود. بهطور خلاصه، توليد بدون کارخانه به مفهوم برونسپاري ساخت و توليد در ساير کارخانههاي صنعتي است. استراتژي توليد بدون کارخانه، بهکارگيري سيستمي است که از طريق آن ميتوان اقدام به متنوعسازي و تکميل سبد محصولات توليدي با استفاده از ظرفيتهاي ساير واحدهاي توليدي و بدون تاسيس کارخانه کرد. در اين روش، محصولات با استفاده از ظرفيتهاي خالي ساير توليدکنندگان و از مسير کاهش هزينههاي ثابت و سربار جانبي توليد ميشوند. بنابراين يکي از ويژگيهاي اصلي توليد بدون کارخانه نياز نداشتن به سرمايه زياد است و شرکتهاي توليدکننده تنها در موارد ضروري و حسب نياز اقدام به راهاندازي برخي خطوط مونتاژ يا بستهبندي ميکنند.
توليد بدون کارخانه فرصت مناسبي براي رونق و رشد بنگاههاي کوچک اقتصادي و کسبوکارها بهويژه در بخش خصوصي است که در اين روش صاحبان برند يا مالکان محصول، سفارش ساخت آن کالا را به کارخانهاي ديگر ميدهند. برونسپاري توليد (Outsource manufacturing) نيز در واقع نوعي فرآيند توليد بدون کارخانه است که با هدف بهرهگيري از صرفههاي ناشي از مقياس بهعنوان يک استراتژي در برخي از کسبوکارها اتخاذ ميشود. عبارتهاي توليد بدون کارخانه و برونسپاري توليد گاه در مفهوم مشترک به کار گرفته ميشوند، اما عموما در برخي از صنايع که تجهيزات توليدي در محل کسبوکار وجود دارد، اما با هدف کاهش قيمت تمامشده و کسب مزيتهاي رقابتي، فرآيند توليد به بيرون واگذار ميشود، مفهوم برونسپاري توليد کاربرد بيشتري مييابد.
با توجه به پيچيدگيهاي فرآيند توليد، برونسپاري توليد موجب تمرکز کسبوکار بر ابعاد نوآوري محصول، برندينگ، بازاريابي و توسعه شبکه فروش ميشود. براساس گزارش ديلويت، شرکتهاي بزرگتر ٦٦درصد بيشتر از کسبوکارهاي کوچک برونسپاري ميکنند. همچنين ٦٦درصد از کسبوکارهاي داراي بيش از ٥٠نيروي کار، در برونسپاري خدمات سرمايهگذاري ميکنند، در حالي که تنها ٢٩درصد از شرکتهاي با ٥٠ کارمند يا کمتر بودجهاي را براي پشتيباني خارجي در عمليات خود اختصاص ميدهند. يکي از دلايل احتمالي اين امر اين است که شرکتهاي کوچک (شرکتهايي که کمتر از ٥٠کارمند دارند)، توانايي مالي براي سرمايهگذاري در خدمات برونسپاري را ندارند، درست برخلاف شرکتهاي بزرگتر که منابع مالي بيشتري در اختيار دارند.
يکي از نمونههاي بارز برونسپاري توليد در صنعت خودرو است. بهطور مثال، شرکت فورد موتور، توليد بخشي از قطعات خود را به سازندگان مختلف در سراسر جهان واگذار کرده است. اين توليدکنندگان سفارشها را تحت دستورالعملهاي دقيق ارائهشده توسط شرکت فورد توليد ميکنند. صنعت پوشاک يکي ديگر از صنايعي است که در سطح جهان، برونسپاري براي توليد در آن بهوفور ديده ميشود. بهطور مثال، بسياري از برندهاي مد مانند گوچي و پرادا توليد لباس خود را به کشورهايي مانند چين و بنگلادش برونسپاري ميکنند. در اين کشورها عموما به دليل نيروي کار ماهر و دستمزد ارزانتر، هزينههاي توليد پايينتر است و همين موضوع موجب شده است تا برندهاي سطح بالا با برونسپاري توليد پوشاک به اين کشورها، بتوانند با قيمتهاي مقرونبه صرفهتري توليد کنند.
برونسپاري توليد تنها خاص شرکتها و برندهاي بزرگ نيست، بلکه کسبوکارهاي کوچک و متوسط نيز از برونسپاري بهره ميبرند. بهعنوان مثال، يک تجارت کوچک مثل توليد مبلمان ميتواند توليد برخي از اجزاي محصول خود را به يک تامينکننده خارجي برونسپاري کند. شرکتها با برونسپاري بخشي از توليد به کشورهايي با اقتصاد کمتر توسعهيافته، با ايجاد شغل و ارتقاي سطح زندگي شهروندان به رشد اقتصاد آن کشور کمک ميکنند.
در استراتژي برونسپاري ساخت و توليد يا همان استراتژي توليد بدون کارخانه بايد ارتباط بين اجزاي فرآيند توليد براساس استراتژي شرکت به نحوي برقرار شود که زنجيره مناسبي از فرآيندها براي ايجاد توليد موفق شکل بگيرد و اهداف شرکت به نحو مناسبي محقق شود. در اين رويکرد، مدلهاي همکاري مختلفي در زمينههاي مختلف زنجيره توليد با رويکرد يکپارچگي فرآيند و تکنولوژيهاي محصول و مديريت فرآيند تحقق توليد بدون کارخانه، توسعه خواهد يافت که در نهايت کاهش هزينه کل زنجيره، کيفيت مناسب محصول و موفقيت شرکاي استراتژيک را فراهم ميآورد. در همکاريهاي استراتژيک که غالبا بهصورت بلندمدت است، از روشهاي کلاسيک برونسپاري به نحوي استفاده ميشود که شبکه پايداري از توليد و عرضه شکل گيرد و موجب ايجاد همافزايي در فضاي فعاليت کسبوکار شود.
بهمنظور تحقق توليد در فضاي تعاملي توليد بدون کارخانه، انتخاب اجزاي زنجيره و نوع همکاري استراتژيک توليدکننده نهايي با اجزاي سيستم از ضرورتهاي تعامل در اين استراتژي است. مديريت اين تعاملات نيازمند يک الگوي شبکهاي شامل ارتباطات زنجيرهاي طراحي، توليد، ساخت و فروش است که اين همکاري نيازمند وجود استراتژي حمايتي از شبکه از سوي بنگاه اصلي است.
در مدل کسبوکار توليد بدون کارخانه، ارتباط بين شرکت اصلي (مادر) و تامينکننده جريان مواد ورودي به شرکت تامينکننده وارد شده و محصول، خروجي اين فرآيند خواهد بود. در طرف ديگر، شرکت مادر خريدهاي لازم و دستمزد را به شرکت تامينکننده پرداخت کرده و ضمن تقبل برخي هزينههاي عملياتي، مالک درآمد اصلي خواهد بود. آنچه در اين مدلهاي کسبوکار حائز اهميت است، تعامل دوجانبه دو کسبوکار است که باعث همافزايي و موفقيت فرآيند همکارانه ميشود.
با توجه به اينکه استراتژيهاي توليد متفاوت است، در مواردي که شرکتها در کنار يکديگر و در يکمجموعه تعاملي قرار ميگيرند، هماهنگي و همکاري در خصوص بازار و مشتريان و اهداف افزايش يافته و موجب ايجاد استراتژيهاي هماهنگ با شرکت اصلي ميشود. هماهنگي و يکپارچگي بين اجزاي زنجيره در زمينه شرايط و زمينههاي همکاري، اهميت بسزايي در موفقيت سيستم توليدي بدون کارخانه دارد. بهاشتراکگذاري اطلاعات بازار و تقاضا بين شرکتهاي تامينکننده شرط موفقيت همکاري در يک شبکه توليد و ايجاد همافزايي در مواجهه با روندهاي بازار است.
با توجه به اينکه کارخانهها ميتوانند از ظرفيتهاي خالي خود براي توليد محصولات سفارشي کسبوکارها استفاده کنند، بنابراين امکان بهرهبرداري حداکثري از ظرفيتهاي موجود فراهم ميشود. در استراتژي توليد بدون کارخانه نيازي به سرمايهگذاريهاي اوليه سنگين وجود ندارد، بنابراين ميتوان با حداقل سرمايه، ايدههاي محصولات جديد را به توليد تبديل کرد. در اين استراتژي، امکان ايجاد اشتغال بيشتر با حداقل سرمايه فراهم ميشود. با برونسپاري تنها هزينه نيروي کار کاهش نمييابد، بلکه منابع انساني، آموزش، زمان مديريت، حقوق اضافهکاري، غرامت دستمزد ايام بيماري و تعطيلات و ساير هزينههاي نيروي کار نيز به حداقل ميرسد. در اين استراتژي ميتوان با حداقل سرمايه و هزينه به رونق توليد داخل و همچنين رشد صادرات کمک کرد. با توجه به اينکه در اين استراتژي تمرکز کسبوکار به جاي توليد، بر سيستم بازاريابي و برندينگ خواهد بود، بنابراين فرصتهاي رشد و موفقيت بيشتري از مسير برندسازي پيشروي کسبوکارها قرار خواهد گرفت. توليدات بدون کارخانه مزاياي زيادي در زمينه کاهش آلايندگيهاي زيستمحيطي به همراه دارند.
با توجه به اينکه در استراتژي توليد بدون کارخانه دو فرآيند اساسي «طراحي و مهندسي» و «فرآيند توليد» از يکديگر تفکيک ميشوند، امکان تمرکز بر هر فرآيند و بهرهوري بيشتر فراهم ميشود. بنابراين رونق اين استراتژي توليد باعث تخصصي شدن توليد در کشور ميشود، به نحوي که واحدهايي که تنها کارشان توليد است، ميتوانند بر استفاده از تکنولوژي و تکنيکهاي نوين تمرکز کنند. اجراي اين استراتژي اين انگيزه و فرصت را به کسبوکار ميدهد تا منابع خود را به جايي که بيشترين کارآيي را دارد، تخصيص دهد. اين استراتژي فرصت حفظ بازار در مقياس جهاني را براي کسبوکار فراهم ميکند. واگذاري فرآيند توليد به متخصصان موجب کاهش ريسک و اشتباهات و خطاهاي احتمالي در فرآيند توليد ميشود. در برونسپاري توليد، به دليل تمرکز بر مزيتهاي رقابتي، امکان مديريت بهتر ريسک و مديريت زنجيره تامين فراهم ميشود. در اين روش، هزينه تامين و نگهداري مواد اوليه، تجهيزات و ماشين، فضاي لازم براي استقرار منابع و هزينههاي مرتبط با نيروي انساني و حقوق و دستمزد از فرآيندهاي مالي حذف شده و امکان تصميمگيري با تمرکز بر هزينههاي برونسپاري توليد فراهم ميشود. کاهش هزينههاي نيروي کار و هزينههاي عملياتي و سربار از مسير برونسپاري توليد موجب ميشود که برنامهريزي دقيقتري در خصوص تضمين سطح قيمت محصولات صورت پذيرد که خود سبب افزايش فروش و دريافت سهم بيشتر از بازار رقبا ميشود.
با برونسپاري ساخت و توليد، گزينههاي مختلفي در زمينه بهرهمندي از امکانات و استعدادها فراهم ميشود، در حالي که توليد داخلي منوط به استفاده از استعدادهاي محدود افراد در دسترس است. بنابراين در اين استراتژي امکان بهرهمندي از نيروي کار متخصص و حرفهاي، با هزينه کمتر و مقرونبهصرفه فراهم ميشود.
در شرايطي که بازار تقاضاي يک محصول بسيار نوساني است، استراتژي برونسپاري توليد يک راهکار بسيار کارآمد براي پاسخگويي به تقاضاي متغير در بازار است و تا حد زيادي ريسک ناتواني در پاسخگويي به نيازهاي بازار براي کسبوکار را کاهش ميدهد. در استراتژي توليد بدون کارخانه ميتوان از نوسانات و تحولات موجود در بازار تا حد زيادي مصون ماند، بنابراين انعطافپذيري بيشتري براي بنگاهها به همراه خواهد داشت. در حالت توليد داخل کارخانه، افزايش سريع مقياس دشوار و کاهش مقياس پرهزينه است، اما هنگامي که برونسپاري صورت ميپذيرد، اين امکان فراهم ميشود تا نسبت به تغييرات تقاضا انعطافپذيري و چابکي بيشتري ايجاد شده و در طول چرخه عمر محصول نسبت به تقاضاهاي در حال تغيير بازار واکنش موثر ايجاد شود.
بهرهمندي از صرفهجوييهاي ناشي از برونسپاري، موجب افزايش حاشيه سود شده و امکان تمرکز بر مزيتهاي کليدي کسبوکار و سرمايهگذاري بيشتر در اين زمينه را فراهم ميکند.
تمرکز بر مزيتهاي اصلي موجب ميشود تا متخصصان روي فرآيندهايي همچون طراحي، مهندسي، آزمايش، بازاريابي و... که بخش مهمي از فرآيند موفقيت کسبوکار است، متمرکز شوند. کاهش هزينههاي تجهيزات، ماشينآلات، نرمافزار و ساير داراييها که هزينههاي سرمايهگذاري قابلتوجهي هستند يکي ديگر از مزاياي برونسپاري توليد است که در اين استراتژي به جاي دغدغه خريد تجهيزات بزرگ يا هزينههاي جاري مانند تعمير و نگهداري، استهلاک و... اين امکان فراهم ميشود تا از سرمايه در گردش بهطور موثرتري در جاهاي ديگر استفاده شود.
برونسپاري توليد برخي چالشها را به همراه دارد که لازم است کسبوکارها قبل از اتخاذ اين استراتژي از آنها آگاه باشند و در برنامهريزيهاي خود براي توليد، اين ريسکها را مدنظر قرار دهند. برخي از اين ريسکها عبارتند از: شناخت و تسلط کامل نسبت به ابعاد مختلف برونسپاري از جمله تکنولوژي مورد استفاده در فرآيند توليد، کيفيت و فرآيند توليد، هزينه تمامشده، زمان لازم براي توليد و ميزان تعهد شريک تجاري در ايفاي تعهدات خود که لازم است در برونسپاري ساخت و توليد مدنظر قرار گيرند. لازم است پيش از برونسپاري توليد، کيفيت محصولات توليدي شريک موردنظر، مورد بررسي قرار گيرد. يکي از مهمترين اصولي که در تنظيم قراردادهاي برونسپاري لازم است مدنظر قرارگيرد، امکان رصد پيشرفت فرآيند توليد توسط متقاضي است. لازم است متقاضي چشمانداز روشني از مراحل و فرآيند توليد داشته و امکان نظارت بر اين فرآيند فراهم باشد. برونسپاري توليد صنعتي به دليل اينکه امکان تدقيق زيرساختهاي لازم و دانش و مهارت در مورد نحوه توليد محصول را از سفارشدهنده ميگيرد، بنابراين تا حد زيادي قدرت چانهزني با پيمانکار تحتتاثير اين موضوع قرار ميگيرد. در نتيجه اين امکان وجود دارد که پيمانکار از قدرت خود در راستاي افزايش تدريجي هزينهها استفاده کند. با توجه به اينکه توليد داخلي، امکان بهبود فرآيندها و بهبود کيفيت محصولات و توسعه محصول را فراهم ميآورد، در طرف مقابل، برونسپاري توليد توسعه يا بهبود محصول را با مشکل مواجه ميکند؛ زيرا بهبود کيفيت محصول به منابع و عوامل خارج از بنگاه متکي بوده و ممکن است تشخيص راههاي ارتقاي کيفيت محصول دشوار شود.
فراتر از توليد بدون کارخانه که معادل برونسپاري توليد است، مفهوم برونسپاري فرآيند کسبوکار Business Process Outsourcing نيز وجود دارد که طي آن يکشرکت، برخي عملکردهاي تجاري را برونسپاري ميکند تا توسط شرکت ديگري مديريت شود. بهعنوان مثال، برخي فرآيندهاي بازاريابي، حقوق و دستمزد، منابع انساني، خدمات مشتري و مديريت زنجيره تامين، قابل برونسپاري است. سهنوع برونسپاري فرآيند کسبوکار وجود دارد. نوع Offshore به معناي استخدام يک شرکت خارج از کشور براي اجراي يک فعاليت تجاري است. به عنوان مثال، يک شرکت در ايالاتمتحده ممکن است شرکتي در فيليپين را براي انجام برخي امور، استخدام کند. برونسپاري Nearshore به معناي استخدام يک شرکت در يک کشور مجاور است، مانند يک شرکت کانادايي که به يک شرکت آمريکايي برونسپاري ميکند و در نهايت،Domestic به معناي استخدام يک شرکت در داخل همان کشور براي انجام برخي فرآيندهاست. يکي از فرآيندهاي مهمي که در هر کسبوکاري قابل برونسپاري است مديريت زنجيره تامين Supply Chain Management است. مديريت زنجيره تامين دربرگيرنده مراحل کنترل و نظارت بر فرآيند ساخت و فروش کالاهاي تجاري، از تامين مواد و ساخت کالا تا توزيع و فروش آنهاست. بهعنوان مثال، براي توليد کفش، گاهي اوقات مواد خام از چند منبع در سراسر جهان تهيه ميشود. سپس مواد اوليه به شرکت سازنده کفش ارسال ميشود. سپس کفشها براي شرکتهايي که آنها را بين مشتريان توزيع ميکنند ارسال ميشود. در تمام اين مدت، موجوديها مديريت ميشوند تا منابع بهموقع برسند، اما هزينه ذخيرهسازي، نيروي کار يا ساير هزينههاي اضافي را ندارند.
مديريت زنجيره تامين فرآيند پيچيدهاي است که اگر به طور دقيق انجام نشود، ميتواند سبب کاهش حاشيه سود شرکتها شود. شرکاي منتخب در زنجيره تامين ميتوانند براي يک شرکت جايگاه قانوني و اخلاقي ايجاد کنند يا آن را از بين ببرند. مديريت زنجيره تامين شامل مشاور حقوقي، فرآيند پرداخت، جستوجوي شرکا براي تامين منابع، کنترل کيفيت، رويههاي حسابداري، نرمافزار تخصصي و... است. شرکت باتجربه در برونسپاري فرآيند کسبوکار ميتواند اين پيچيدگيها را در عين کاهش ريسک مديريت کند.
ارزش بازار جهاني برونسپاري فرآيند کسبوکار در جهان از سوي موسسه ديلويت براي سال ٢٠٢٣ حدود ٣٥٠ميليارد دلار پيشبيني شده است و برآورد ميشود تا سال ٢٠٢٧، به ٤٥٠ميليارد دلار برسد که نشاندهنده نرخ رشد سالانه مرکب 48.6درصد بين سالهاي ٢٠٢٣ و ٢٠٢٧ است.
براساس نظرسنجي جهاني موسسه ديلويت در سال ٢٠٢٢ در خصوص برونسپاري فرآيندها، يک مدير از هر دو مدير، يافتن متخصصان مناسب و مستعد را بزرگترين چالش داخلي در پيشبرد استراتژيهاي شرکت ميدانند و بنابراين اقدام به برونسپاري ميکنند. محدوديت در استفاده از فناوريها و ابزارهاي تحليل داده و محدوديت در هماهنگي بين وظايف از ديگر اصلي دلايل شرکتها براي برونسپاري بخشي از فرآيندهاست. در نمودار 2 به رايجترين دلايل شرکتها براي برونسپاري اشاره شده است.
با ظهور انقلاب صنعتي چهارم، برونسپاري فرآيندهاي کسبوکار بسيار ديجيتاليتر ميشود و به طور بالقوه موجب تقويت کسبوکارهايي ميشود که تمايل بيشتري به تعامل استراتژيک و مشارکتي دارند. صنعت4 انقلابي نوآورانه است که امکان بهرهمندي از استعدادهاي جديد و منحصربهفردي را که براساس فناوريهاي جديد بهبود يافتهاند از طريق برونسپاري فراهم ميکند و توسعهدهندگان از اين طريق ميتوانند امکانات لازم براي برآورده ساختن درخواستهاي توليد را ارائه دهند. با توجه به جهاني شدن فرآيندها، خدمات توسعهدهندگاني که در حوزه صنعت چهار فعاليت دارند در سراسر جهان قابل استفاده است. بهطور مثال، به لطف مراکز برونسپاري در سراسر آمريکا، مرزهاي جغرافيايي ديگر بهعنوان يک مساله مطرح نيستند و شرکتها ميتوانند با توسعهدهندگان در هر منطقه کار کرده و نيازهايشان را بهطور موثري بيان کنند. با توجه به اين مزايا، واضح است که برونسپاري نقش بزرگي در پيشرفت صنعت4 خواهد داشت.
طبق گزارشهاي مختلف پيشبيني شده است که صنعت4 اين پتانسيل را دارد که در ١٥سال آينده 2.14تريليون دلار به اقتصاد جهان اضافه کند. علاوه بر اين، برآورد شده است توليدکنندگان تا سال ٢٠٢٠ سالانه 8.74ميليارد دلار براي فناوري کارخانههاي هوشمند هزينه خواهند کرد و همچنين مکينزي تخمين زده است که کل تاثير اقتصادي کارخانههاي هوشمند به طور بالقوه اين امکان را دارد که تا سال ٢٠٢٥ به 7.3تريليون دلار در سال برسد.
کارخانههاي هوشمند به فناوري هوشمند متکي هستند و فناوريهاي هوشمند به مهندسان با استعداد متکي هستند. کارشناسان، صنعت4 را در حالي دنبال ميکنند که بر شخصيسازي متکي است. صنعت پنجم نيز به مشتريان اجازه ميدهد آنچه را که ميخواهند سفارشيسازي کنند. در هر حال صنعت چهارم و پنجم به مهندسان مستعدي نياز دارند که کشف اين استعدادها در حال حاضر در سراسر جهان از طريق شرکتهاي برونسپاري در حال رهبري است.
کسبوکارها در حال حاضر سرمايهگذاري زيادي روي فناوريهاي نسل چهارم انجام ميدهند تا از رقبا جلوتر باشند و سريعتر وارد بازار شوند. کلان داده، اينترنت اشيا و هوش مصنوعي به دليل تاثير انقلابي که بر صنعت توليد خواهند داشت دليل اصلي تلاش شرکتها در سراسر جهان براي نوآوري در اين صنعت را نشان ميدهد.