تاریخ انتشار : 1398/04/16
در پنجاه سال گذشته تصوير ما از مفهوم توسعه عبارت بود از ثروتمند شدن تعدادي از کشورهاي فقير که به تدريج توانسته بودند خود را به سطح درآمد کشورهاي توسعه يافته برسانند. اما با روي کار آمدن تفکر ترامپي مانفيست جديدي مبني بر تسلط کشورهاي غني بر کشورهاي فقير و به تبع آن غني تر شدن ثروتمندان و فقير شدن فقرا در حال شکل گيري است.
اصطلاح جهاني شدن ابتدا در اواسط دهه ۶۰ ميلادي و سپس اواسط دهه ۹۰ مورد استفاده عموم قرار گرفت. جهان بيشتر و بيشتر به هم پيوسته شده و اين چيزي است که همه ما درباره آن توافق داريم. جهاني شدن به يکي از مهمترين جريان هاي ماندگار براي سالهاي پيش روي ما تبديل شده است. آن فرايند، گذار از يک اقتصاد بين المللي متشکل از واحدهاي ملي
جدا از هم به اقتصادي جهاني متشکل از اقتصادهاي ملي ادغام شده خواهد بود.
اما با روي کار آمدن سلبريتي آمريکايي و تصميم هايي از قبيل" توافق آب و هوايي پاريس که به امضاي نزديک به ۲۰۰ کشور جهان رسيده بود، پيمان تجاري فراآتلانتيک، پيمان تجاري ترانس- پاسيفيک که ميان کشورهاي حاشيه اقيانوس آرام بسته شده بود، خروج از پيمان جهاني تجارت بين الملل اسلحه، لغو پيمان تجاري نفتا ميان کشورهاي آمريکاي شمالي، پيمان منع موشک هاي هسته اي دوربرد و ميان برد، خروج از سازمان آموزشي، علمي و فرهنگي ملل متحد (يونسک)، خروج از شوراي حقوق بشرسازمان ملل متحد و از مهمترين تصميم جهاني اخير يعني برجام" دنيا با چالش هايي روبه رو شده و شاهد شکل گيري نظريه اي بر خلاف نظريه جهان تخت و مسطح و برابر بودن فرصت ها براي همه هستيم.
براساس رفتارهاي در پيش گرفته از سوي مستاجران کاخ سفيد و تصميم هاي ارائه شده جهان به شدت در حال بازگشت به سوي تک بعدي و قطبي شدن است.
استاد مدرسه مديريت دولتي «هرتي» برلين با اشاره به استفاده بي رحمانه دونالد ترامپ از مرکزيت نظام مالي آمريکا، اعمال تحريم هاي يک جانبه عليه ايران را موجب روبه رو شدن کشورهاي جهان با خطرات نبود تقارن اقتصادي و عواقب ژئوپلتيک آن دانست.
«ژان پيزاني فري» در يادداشتي که در نشريه «پروجکت سينديکيت» منتشر شده افزود: در پنجاه سال گذشته تصوير ما از مفهوم توسعه عبارت بود از ثروتمند شدن تعدادي از کشورهاي فقير که به تدريج توانسته بودند خود را به سطح درآمد کشورهاي توسعه يافته برسانند. در اقتصاد به شدت ديجيتالي شده امروز، توسعه، ارزش و توزيع آن در مراکز نوآوري، متمرکز شده و جاهايي که سرمايه گذاري در آنها جريان دارد.
قبل از اين پنجاه سال، تصور بر اين بود که کشورهاي غني بر کشورهاي فقير تسلط داشته و به همين دليل غني ها غني تر و فقرا فقيرتر خواهند شد. نگراني عمومي اقتصاددان ها نابرابري ثروت کشورها بود و به تجارت و سرمايه گذاري خارجي به ديد ترديد مي نگريستند. تاريخ نشان داد که آنها اشتباه مي کردند و بر خلاف تصور آنها تعدادي از کشورهاي فقير موفق شدند ازاين سرنوشت عبور کرده و به جمع کشورهاي ثروتمند بپيوندند.
همچنين «ريچارد بالدوين» اقتصاددان موسسه تحصيلات تکميلي ژنو، موتوراصلي اين پيشرفت را تجارت جهاني ارزيابي کرده و معتقد است که در پي اين حرکت رو به جلوبا کاهش هزينه جابجايي ايده ها مواجه خواهيم بود.
به اين ترتيب اقتصاددانان نتيجه گرفتند که جهان «تخت» و مسطح شده و اکنون همه در يک سطح قرار داشته و فرصت هاي برابر دارند. دراين دوره آمريکا يک کشور بزرگ با اقتصاد پيشرفته است که رهبران آن تمايل دارند زياد روي مرکزيت اين کشور و البته مسئوليت هاي متعاقب از آن تاکيد نکنند.
«ژان پيزاني فري» در ادامه يادداشت خود توضيح مي دهد که دنياي تخت يا مسطح اکنون پايان يافته است.
چه سرمايه گذاري ملموس را در نظر بگيريم و چه شبکه هاي ديجيتال و چه تبادلات مالي، اقتصاد جهان در حال برگشت به سوي «مرکزيت» است. دنيا ديگر تخت نيست، بلکه پست و بلند است.
به گفته نويسنده علت اين است که در اقتصاد به شدت ديجيتال شده امروزي هنگامي که بخش رو به افزايشي از خدمات با هزينه ي صفر توليد مي شود و سود و ارزش اقتصادي به سوي مراکز نوآوري حرکت مي کند، سود و سرمايه کمتري به توليدات کالاهاي ملموس اختصاص پيدا مي کند. از سوي ديگر شبکه هاي ديجيتال به افزايش عدم تقارن کمک مي کنند.
به گفته وي تصور عمومي بر اين بود که جهان ديجيتال يک شبکه نقطه به نقطه و بدون مرکز خواهد بود اما اينطور نشد. در عوض شبکه اينترنت بيش از پيش و بر اساس «هاب» ها، سلسله مراتبي شده است.
براساس يک پژوهش دانشگاهي وي نتيجه مي گيرد که کنترل «گره» ها در شبکه ها، قدرت فوق العاده اي به کنترل کننده مي بخشد. «هلنه رِي» از مدرسه اقتصاد لندن اين افسانه را که آزاد گذاشتن نرخ ارز مي تواند به طور خودکار کشورها را از عواقب تصميم هاي بانک مرکزي آمريکا مصون نگه دارد رد مي کند. به نظر او کشورها برابر جريان بي ثبات کننده سرمايه به داخل و خارج، فقط مي توانند با کنترل و نظارت دقيق روي اعتبار و سرمايه از خود محافظت کنند.
در مدل شبکه اي خط و گره، توزيع دستاورهاي حاصل از باز بودن (بازارها) و مشارکت جهاني دچار اعوجاج شده است. کشورها به طور روزافزون متوجه اين نکته مي شوند که شرکت در اين بازي که جز توزيع نابرابر، از دست دادن اقتصاد خرد و استقلال مالي دستاورد ديگري ندارد، به نفع آنها نيست.
نتيجه ديگر جهان غير مسطح، عواقب ژئوپليتيک آن است.هرچه اقتصاد جهان به سمت عدم تقارن حرکت کند، چندجانبه گرايي ضعيف تر شده و بازيگران به سمت کنترل گره هاي شبکه جهاني خواهند رفت.
به گفته اين استاد دانشگاه، اقتصاد داناني مانند «فَرِل» و «نيومن» اکنون از «تسليحاتي شدن اتکاي متقابل» و تحول آن از يک ساختار اقتصادي و تبديل آن به يک ساختار "تحکيم قدرت" سخن مي گويند.
استفاده بي رحمانه دونالد ترامپ از مرکزيت سيستم مالي آمريکا و مرکزيت دلار براي فشار آوردن به شرکاي اين کشور به منظور همراهي با تحريم هاي يک جانبه عليه ايران، دنيا را وادار کرده که متوجه بهاي سياسي عدم تقارن اقتصادي و (خطرات) اتکاي متقابل شود.
آنطور که اين اقتصاددان مي گويد در مقابل چين و شايد هم تا حدي اروپا، براي ايجاد شبکه هاي خود و در دست گرفتن کنترل گره هاي آن مبارزه خواهند کرد. به گفته وي آنچه در اين بين قرباني مي شود چندجانبه گرايي خواهد بود.
به گفته وي در دنياي جديد جدا کردن اقتصاد از ژئوپلتيک دشوار خواهد بود. "اين ديگر دنياي مسطح (ميلتون) فريدمن نبوده، بلکه دنيايي خواهد بود بر اساس «بازي هاي تاج و تخت».
دنيايي که الگوي آن نظام پيشين برده داري با تغيير چهره مبتني بر اقتضائات نوين به قصد تسلط بر منابع ديگران، تعريف اقتصاد جهاني مطابق نياز مالي و عرضه مطلق به ديگران به عنوان متقاضيان دائمي است. تابو نظام سرمايه داري نوين که ايالات متحده مدعي نماد آن بوده پيشرفت به قصد توليد، عرضه و رقابت و خط قرمز آن استقلال براي زدون فقر است.