الگوي صنعتي متناسب با مختصات بازار کار

تاریخ انتشار : 1402/05/16

فهيمه بهرامي / استاديار موسسه مطالعات و پژوهش‌هاي بازرگاني صنعتي شدن به‌عنوان محرک مهم براي رشد اقتصادي و کاهش فقر در نظر گرفته مي‌شود. توجه به اين نکته که مساله کليدي در فقر، نبود يا کمبود درآمد کافي براي پوشش هزينه‌هاي اساسي و هزينه‌هاي مربوط به رشد و توسعه فردي است و از اين‌‌‌رو، اگر رشد اقتصادي يا در سطح جزئي‌تر صنعتي شدن اقتصاد يک کشور نتواند بستر کسب درآمد با مختصات مذکور را براي افراد فقير فراهم آورد، در عمل رشد ناشي از صنعتي شدن بر روند کاهش فقر، تاثير قابل‌توجهي نخواهند داشت، فاکتور بسيار مهمي در برنامه‌‌‌ريزي‌‌‌هاي مربوط به انتخاب الگوهاي صنعتي شدن يا اولويت دادن به صنايع پيشران است.

در اين خصوص تجربه چين و استفاده از فرصت صنعتي شدن براي کاهش فقر گوياي اين حقيقت است که از سال ۱۹۴۹، چين فعالانه به دنبال مسير صنعتي‌سازي مناسب با شرايط ملي خود بوده و پس از سال ۱۹۷۸ توسعه صنعتي اين کشور سهم بزرگي در بهبود رفاه فقرا و ايجاد معجزه کاهش فقر داشته است. توجه به جامعه کشاورزي و فاقد تخصص‌‌‌هاي بالا از جمله نکات قابل‌توجه در برنامه‌‌‌ريزي صنعتي شدن چين بوده است، به‌طوري که در مرحله اول صنعتي‌شدن که صنايع سنگين در اولويت برنامه‌هاي صنعتي قرار داشتند و هنوز نظام تصميم‌گيري به‌صورت متمرکز بود، رشد صنعتي و به تبع آن، رشد اقتصادي تاثير چنداني بر کاهش فقر نداشت؛ هرچند در ايجاد سيستم صنعتي مدرن و انباشت دانش صنعتي، مهارت‌ها و تجربه نقش حياتي ايفا کرد.

روند کاهش فقر در چين از سال ۱۹۷۸ که يک سيستم اقتصاد بازار سوسياليستي ايجاد شد و صنعتي شدن چين به رهبري صنايع کارگربر به طور جامع افزايش يافت و صنايع سبک و سنگين به طور متعادل توسعه يافتند، آغاز شد و البته تداوم اين روند نيز مديون ادغام عميق چين در اقتصاد جهاني از سال ۲۰۰۲ بوده است. از سال ۲۰۰۲ به بعد صنايع سرمايه‌بر و فناوري‌بر به‌سرعت توسعه يافتند و صنايع سنگين نيز رشد خود را دوباره تسريع کردند و به بيان ديگر حالت رشد از عامل‌محوري به نوآوري‌محور تبديل شد.

نکات کليدي

- موضوع اشتغال و کسب درآمد کافي در روند کاهش فقر فاکتوري کليدي محسوب مي‌شود. در همين راستا توجه به وضعيت موجود ساختار و مختصات بازار کار از حيث سطوح دانش و مهارت فعالان و افراد جوياي کار، نقش بسيار مهمي در پذيرش الگوي صنعتي شدن و به تبع آن کاهش فقر ناشي از بيکاري ايفا مي‌کند.

- انتخاب اولويت صنايع پيشران (صنايع سبک و متوسط) مي‌‌‌تواند ساختار بازار کار را در مسير تحولات و به نفع برنامه‌‌‌هاي بلندمدت صنعت (صنايع سنگين) تغيير داده و در عين حال افراد فقير را براي کسب درآمد از سطوح پايين به سطوح بالاتر درآمد انتقال دهد. در انتقال رو به بالاي سطوح درآمدي، فرصت‌‌‌هاي کسب دانش و مهارت‌‌‌ورزي براي گروه بيشتري از افراد جامعه فراهم مي‌شود و در واقع پتانسيل‌‌‌هاي بازار کار در مسير رشد اقتصادي فعال مي‌‌‌شود.

- همان‌گونه که براي اثرگذاري رشد بر کاهش فقر، شدت رشد در بخش‌‌‌هايي که خانوارهاي فقير از آن منتفع مي‌شوند بايد بيشتر باشد، در مسير تحولات صنعت نيز با خطي‌‌‌مشي‌‌‌گذاري از سمت صنايع کاربر‌محور به سمت صنايع فناوري‌محور مي‌‌‌توان به اين هدف دست ‌‌‌يافت. تجربه چين در خصوص به‌کارگيري تحولات صنعت در کاهش فقر و ارتقاي درآمد خانوارها اين موضوع را تاييد مي‌‌‌کند.

- تحولات بازار کار ايران طي حدود ۱۵سال اخير نشان مي‌دهد که سهم گروه‌‌‌هاي با تحصيلات عالي (فوق‌ديپلم، ليسانس و بالاتر از ليسانس) از حدود ۲۴‌درصد به حدود ۴۳‌درصد رسيده و رشد حدود ۷۴‌درصدي را تجربه کرده است. در مقابل سهم افراد بي‌‌‌سواد از جامعه بيکاران در همين بازه زماني با حدود ۶۰‌درصد کاهش از حدود ۵‌درصد به ۲‌درصد تنزل يافته است. هرچند روند افزايشي سهم بيکاران با تحصيلات عالي در نگاه اول موضوع خوشايندي نيست، ولي براي عبور از برنامه‌‌‌ريزي براي صنايع سبک و مبتني بر نيروي کار با پتانسيل دانش‌‌‌پذيري کمتر که به احتمال قوي درآمدزايي و ارزش افزوده کمتري نيز دارد به سمت برنامه‌‌‌ريزي براي صنايع مبتني بر نيروي کار ماهر و با پتانسيل دانش‌‌‌پذيري و مهارت‌‌‌ورزي بالاتر، موقعيت بسيار ارزنده‌‌‌اي است و در واقع بازه زماني تحولات صنايع پيشران را تسريع و توقف در مراحل پايين صنعتي شدن را کوتاه مي‌‌‌کند.

- حمايت‌‌‌هاي دولت در زمان ‌گذار از سطح پايين صنعتي به سطح بالاي آن مي‌‌‌تواند مبتني بر آموزش‌‌‌هاي مهارت‌‌‌محور در راستاي برنامه‌‌‌هاي ميان‌‌‌مدت و بلندمدت صنعتي باشد.

- همان‌گونه که براي اثرگذاري رشد اقتصادي بر کاهش فقر، تمرکز بر بخش‌هايي که افراد فقير مي‌‌‌توانند در فعاليت‌‌‌هاي اقتصادي نقش داشته باشند بسيار مهم است، در خصوص صنعتي شدن نيز بايد به موضوع اشتغال‌زايي افراد فقير توجه ويژه‌اي کرد تا بتوان وضعيت افراد فقير را تغيير داده و آنها را براي بهره‌‌‌مندي بيشتر از سطوح ديگر صنعتي شدن با ماهيت سرمايه‌بر و فناوري‌محور آماده کرد. تجربه چين مويد اين روش است.